رفتار والدین چه تاثیری بر فرزند میگذارد؟ (چگونه والدی برای فرزندت هستی)
- الگوسازي در کودک از چه زماني آغاز ميشود؟
- بيشترين نقش والدين در اين الگوسازي تا چه سني ادامه دارد؟
- براي تهيهي يك نسخهي خوب در رفتار والدین چه نکاتي را بايد رعايت کنند؟
- چه نکاتي را بايد رعايت كنيم تا الگوي خوبي از رفتار والدین ارائه دهيم؟
- در واقع شما معتقديد تربيت، ديدني است نه شنيدني؟
- نظر شما دربارهي اين رفتار والدين چيست؟
رفتار والدین چه تاثیری بر رفتار فرزند می گذارد؟ براي رفع مشکلات رفتاري فرزندان، رفتار والدين را بايد درمان کرد. همانطور که در مقاله مهارت فرزند پروریی گفتيم مهارت فررزندپروري يكي از کارهاي سخت و زيانآور دنيا به شمار ميرود که اين کار جزء دهمين شغل سخت به حساب ميآيد، در اين دستهبندي نهمين کار، کار کردن در يك معدن در 50 متري زير زمين است
که متأسفانه در کشور ما به دليل عدم آگاهي و فرهنگرساني، والدين آن را بياهميت و سهل و آسان تصور ميكنند اما بعد از بزرگ شدن فرزند خود به ويژه در شرايط سخت امروز به اهميت و سختي آن پي ميبرند.
گروهي با پيبردن به اين موضوع به آموختن اين مهارت ميپردازند اما گروهي نيز از الگو رفتاری مخربي مانند تحقير، تهديد سرزنش، مقايسه تنبيه و خشونت کلامي و جسمي، امر و نهي فراوان و … نظير تنبل بيادب، دست و پاچلفتي، تو هيچي نميشي، از پسر خالهات که نصف توست ياد بگير، دست نزن، حرف نزن، نکن، نشين و … استفاده ميكنند.
تحقيقات نشان دادهاست هر فرد در10 سال اول عمرش به طور متوسط 148 هزار پيام منفي دريافت ميكند. يكي از بزرگترين آسيبهاي اين الگو رفتاری مخرب و پيامهاي منفي ايجاد تصوير منفي است که در متون قبل بهطور مفصل توضيح دادهشد.
يكي از آثار مخرب تصوير منفي در فرد از بين رفتن اعتماد به نفس است که زمينهساز مشکلات فراواني در آينده خواهد شد. در حقيقت، اين الگو رفتاری، تيشههايي بر ريشههاي اعتماد به نفس پاييني دارد كه قادر به حل مسائل و مشکلات خود نخواهد بود، چنين شخصي ممکن است براي تسکين دردها و فراموشي آنها به مواد مخدر و … روي آورد.
اما آنچه مهم است اين است که اين گروه و همچنين والديني که از روشهاي سنتي تربيتي استفاده ميكنند، فکر ميكنند تربيت آنها صحيح است و اگر فرزندان آنها رفتار نادرستي انجام ميدهند، مقصر و مشکل اصلي خود آنها هستند. اما روانشناسان معتقدند، براي رفع مشکلات رفتارهاي فرزندان باید الگو رفتاری والدين را تغییر داد.
قبل از پرداختن به موضوع رفتار والدین چه تاثیری بر رفتار فرزند می گذارند؟ ابتدا بايد بدانيم سن شروع تربيت فرزند از چه زماني آغاز ميشود. طبق اعلام سازمان جهاني بهداشت، تربيت فرزند بايد قبل از تولد کودک آغاز شود.
يعني تربيت فرزند بايد از خود والدين آغاز شود. در اين مقاله به اين ميپردازيم که چگونه الگو رفتاری نادرست والدين بر رفتارهاي فرزندان تأثير گذاشته و آنها را دچار اختلالات رفتاري ميكنند. براي روشن شدن اين موضوع مصاحبه با آقاي دکتر وثوق روان پزشک را در اختيار شما مخاطبان عزيز قرار ميدهيم.
جمله اي معروف در روانشناسي در کتابهاي رشد و تعليم و تربيت وجود دارد که براي مشکلات فرزندان رفتار والدين را بايد درمان کرد، نظر شما در اينباره چيست؟
اگر منظور از تربيت، رشد و پرورش باشد همانطور که ميدانيم بذر خوب در زمين خوب محصول ميدهد. اگر بهترين بذر در زميني کاشته شود که زمين حاصلخيز نبوده و داراي مشکل باشد، مسلماً محصولي به دست نخواهد آمد و اگر محصولي به دست آيد، حاصل آن آفت زده و بيمار خواهد بود.
در حقيقت کودکان آيينهي رفتار والدين هستند که بازتاب رفتار آنهاست. در واقع اگر ميخواهيد عادتها و رفتارهاي بد خودتان را ببينيد به فرزندان خود نگاه كنيد. به سبب اهميت نقش والدين در بخش الگوسازي و رشد شخصيت، واتسون يكي از رفتار درمانگران معتقد است اگر کودکي را تا سن هفت سالگي در اختيار من بگذاريد او را هر طور که بخواهيم تربيت ميكنم طوري که در سالهاي ديگر عمر به هيچ عنوان عوض نشود.
در واقع تأثير آموزشها و تعليمهايي که يك کودک در سالهاي عمرش ميبيند آنقدر زياد است که شايد در سالهاي بعد اصلاح شدن او سخت باشد.
الگوسازي در کودک از چه زماني آغاز ميشود؟
کودک از زماني که قادر به شناختن خود در آيينه باشد، يعني از 18 ماهگي به بعد شروع به الگوسازي ميكند.
بيشترين نقش والدين در اين الگوسازي تا چه سني ادامه دارد؟
بيشترين نقش تا 12 سالگي است که کودک از محيط خود الگوبرداري ميكند. در حقيقت کودک همانند يك صفحه سفيد است که ميخواهد از اصل خود، نسخه و فتوکپي بگيرد.
براي تهيهي يك نسخهي خوب در رفتار والدین چه نکاتي را بايد رعايت کنند؟
نکتهي اول اين است که رفتار والدين بايد زمان مؤثر و مفيدي را براي کودکان خود اختصاص دهند که بودن در کنار فرزند تأثير بسيار زيادي بر او دارد.
مطالعات نشان داده است، بهتر است پدران حداقل نيم ساعت تا يك ساعت و مادران يك ساعت تا دو ساعت براي فرزندانشان وقت بگذارند. بهتر است پدر براي پسر و مادر براي دختر زمان بگذارند تا اين همانندسازي با موفقيت انجام شود.
چه نکاتي را بايد رعايت كنيم تا الگوي خوبي از رفتار والدین ارائه دهيم؟
براي تمام اوقات به ويژه زماني را که براي کودک در نظر ميگيريم چه نکاتي را بايد رعايت كنيم تا الگوي خوبي از رفتار والدین ارائه دهيم؟
در واقع نکتهي دوم اين است اگر والدين ميخواهند زماني را که وقف فرزند خود ميكنند مؤثر بوده و کودک آنها را بپذيرد شرط مهم اين است که گفتار و کردار آنها يكي باشد.
در واقع شما معتقديد تربيت، ديدني است نه شنيدني؟
بله، بچهها از طريق ديدن ياد ميگيرند نه از طريق پند و نصيحت و شنيدن و در صورتيکه حرف با آنچه در عمل ديده ميشود هماهنگ نباشد بچه حرفهاي والدين را نميپذيرد. در حقيقت پند و نصيحت براي تربيت فرزند کفايت نميكند. بهطور کلي ذهن ما در پذيرش افرادي که حرف و عمل آنها يكي است، بهتر عمل ميكند.
والديني که به کودک خود ميگويند خشم خود را کنترل کند اما خودشان اکثر اوقات با يكديگر دعوا ميكنند، کودک، ديگر نميتواند پند آنها را جدي بگيرد.
البته در طي تاريخ افرادي وجود داشتند که از خانوادههايي با رفتار والدين بد و ناهنجار به موفقيتهاي بزرگي رسيدند که اين موارد استثناء است.
در خانوادههاي زيادي ديده ميشود والدين به همديگر يا به بچه احترام نميگذارند حتي به هم ناسزا هم ميگويند اما از فرزند خود انتظار دارند به آنها و ديگران احترام بگذارند، حتي برخي در گفتن يك نکتهي اخلاقي در واقع بياخلاقي را هم آموزش ميدهند. براي نمونه فرض كنيد والديني ميخواهند ادب و احترام را به بچهي خود بياموزند، به جملات آنها دقت كنيد “بيادب، بيشعور، ادبت کو؟ چرا به بزرگتر از خودت احترام نميگذاري؟”
نظر شما دربارهي اين رفتار والدين چيست؟
مسلماً چنين رفتار والديني نياز به درمان دارند به همين دلايل گفته ميشود براي حل مشکلات فرزندان رفتار والدين را بايد درمان کرد. در حقيقت بسياري از مشکلات بچهها ريشه در مشکلات رفتار والدین دارد. براي نمونه يكي از دلايل لجبازي در کودکان الگوبرداري و ياد گرفتن از طريق مشاهدهي عمل والدين است در اين نمونه وقتي بچه در خانواده ميبيند رفتار پدر يا مادر از طريق داد زدن يا کتک زدن به نتيجه ميرسد کودک هم از طريق لجبازي ياد ميگيرد به خواستهي خود برسد.
هم چنين رفتار والدین متشنج، يخزده و منجمدي که در آن خشونت حکم فرماست و کمتر از بيان احساسات، ابراز محبت و جملات تأييدي و دوستت دارم استفاده ميشود، در خانوادههاي متشنجي که والدين با هم اختلاف دارند و با هم نميسازند و طلاق عاطفي بر فضاي سرد آن خانه حاکم است و خانوداه صرفاً به اين دليل که تنها زنده باشند نه زندگي کنند، همديگر را تحمل می كنند.
در رفتار والدینی که از الگوهاي مخرب استفاده ميكنند، نبايد انتظار داشت فرزندان در اين محيطها، عشق و محبت و سازگاري را ياد بگيرند و مشکلي نداشته باشند و نگرش مثبت و خلاقي نسبت به زندگي داشته باشند. اينکه چرا اين قدر نگاه انسانها منفي شده، بخشي از دلايل آن به نوع تربيت ما بستگي دارد.
هر چند ميدانيم والدين عزيزي که از اين الگوها استفاده ميکنند، به فرزند خود علاقهمند هستند و قصد ويران کردن دنياي کودک خود را ندارند اما از جايي که روشهاي صحيح تربيتي را به آنها نياموختهاند مجبور به استفاده از اين الگو رفتاری سنتي و مخرب هستند.