5 اصل مهم درباره اضطراب کودکان
- اصل اول: آگاهی از اضطراب کودکان
- آگاهی از احساسات و اضطراب کودکان
- اصل دوم: مد نظر داشتن هیجانات به عنوان یک فرصت مغتنم برای نزدیکی و صمیمیت بیشتر با کودک و هدایت و آموزش او.
- اصل سوم: ارزشمند شمردن احساسات و اضطراب کودکان و گوش کردن به صحبتهای او همراه با همدلی.
- اصل چهارم: کودکتان را کمک کنید تا برای اضطرابهایش نامگذاری کند.
- اصل پنجم: تعیین حد و مرز برای کودک و کمک به حل اضطراب کودکان
5 اصل مهم درباره اضطراب کودکان
اصل اول: آگاهی از اضطراب کودکان
برای اینکه والدین بتوانند به درک بهتری از کودکشان برسند، باید نسبت به احساسات و اضطراب خود و کودکشان آگاهی کامل داشته باشند.
سادهترین تعریفی که میتوان از اضطراب کودکان داشت، این است که بدانید در چه زمانی و در چه حالتی این اضطراب به سراغ فرزندتان میآید، این احساسات را تشخیص بدهید و اضطراب دیگران را هم زیر نظر داشته باشید.
مهمترین دلیل در ابراز بیدغدغهی احساسات و بی قراری کودکان، عوامل فرهنگی است. اما همین عوامل در توانایی احساس کردن نقشی بازی نمیکند. وقتی شخصی خشم، ترس، محبت، غم و بیتابی خود را ابراز نمیکند، نباید تصور کرد که او دارای این احساسات نیست. بدون شک هر کسی از هر فرهنگ و ملتی که باشد، قدرت این را دارد تا احساسات فرزندانش را درک کند.
والدینی که میخواهند قدرت رسیدگی به اضطراب کودکان خود را پیدا کنند، اما میترسند که کنترل احساساتشان را از دست بدهند، چه باید بکنند؟
نکتهی اول: ابراز خشم. در زمان عصبانیت از رفتار ناپسند کودک، حتماً خشم خود را ابراز کنند، اما این عکسالعمل نباید به رابطهی والدین و فرزند لطمهای وارد کند. این رفتار دو چیز بسیار مهم را برای شما به اثبات میرساند:
- درک میکنید که میتوان احساساتی را که شدت پیدا کرده، ابراز کرد اما این ابراز احساسات باید کنترل شده باشند.
- ابراز احساسات فرزندتان برای شما مهم است و شما با این عکسالعملها، علاقه و محبتتان را با او نشان میدهید.( البته به شرط داشتن برخوردی محترمانه)
نکتهی دوم: توجه به رفتار. باید به رفتار او توجه کنید نه شخصیت او را زیر سؤال ببرید.
نکتهی سوم: پیامهای آموزشی. حرفهایی که به فرزندتان میزنید، باید حاوی پیامهای آموزشی باشد.
نکتهی چهارم: وضوح در گفتار. با فرزندتان واضح و روشن صحبت کنید و به او بگویید که رفتارهای اینگونهی او چه تأثیری بر شما میگذارد.
نکتهی پنجم: آگاهی از میزان برانگیختگی خود.
زمانی که از رفتار فرزندتان به تنگ آمدهاید، اما هنوز میتوانید اوضاع را تحمل کنید و با او منطقی حرف بزنید، به صحبتتان ادامه دهید. زمان این مراتب را با تمرین افزایش دهید.
یعنی اگر زمانی که به صحبتتان با او ادامه دادید، اما اوضاع بدتر شد، از صحبت کردن دست کشیده، کمی راه بروید یا یک نوشیدنی خنک بنوشید، زمانی که آرام شدید به صحبتتان ادامه دهید.
نکتهی ششم: نادیده گرفتن و بخشش که بزرگترین شاهکلید حل اضطراب کودکان است. شاید گمان کنید که این کار از پس شما بر نمیآید اما تجربه ثابت کرده انسانهای سرسختی بودهاند که این کار را به نحو احسن انجام دادند.
نکتهی هفتم: عذرخواهی. بچهها معمولاً بعد از گذر از سن 4 سالگی معنی و مفهوم ” متأسفم” را درک میکنند.
پس اگر زمانی از شما رفتاری که بعدها پشیمانی به بار میآورد، سرزد و کودکتان آن را مشاهده کرد، سریع احساستان را در لحظهی انجام کار، برای او توضیح دهید و از آن رفتار ابراز پشیمانی و ندامت کنید. این اتفاق میتواند برای فرزندتان یک سرمشق عالی به حساب بیاید، حتی امکان دارد راه حلی را پیشنهاد کند که مشکل شما را مرتفع سازد.
در اینجا آزمونی را پیش روی شما قرار میدهیم که با آن میتوانید زندگی هیجانی خود را مورد بررسی قرار دهید. نمرهی پیاینی شما نشان دهندهی میزان آگاهی هیجانی شماست.
برای انجام دادن آزمون میتوانید روی آزمون کلیک کنید
آگاهی از احساسات و اضطراب کودکان
زمانی که والدین از هیجانات خود آگاه میشوند، میتوانند از این آگاهی در راستای شناخت احساسات و اضطراب کودکان خود نیز استفاده کنند. البته این آگاهی بدان معنی نیست که در هر زمان و در هر لحظه که اراده کنند، بتوانند به راحتی تمام احساسات کودکان خود را شناسایی(درک) کرده و در راستای هدایت آن اقدام کنند.
شایان ذکر است که کودکان در اکثر مواقع احساسات و بی قراری را از راههای غیر مستقیم ابراز میکنند؛ ما نیز میتوانیم این پیامها را در بازیها، برخوردهای اجتماعی و رفتارهای روزانهی آنها مشاهده کنیم.
گاهی خیلی راحت میشود احساسات و بی قراری کودکان را رمزگشایی کرد؛ مثلاً کودک سه سالهای را در نظر بگیرید که از فریادها و بددهنیهایی که در خانه اتفاق میافتد، آزرده است. او مدام به عروسکش میگوید که: «وقتی با مامان حرف میزنی داد نزن و حرف بد نزن.» این رویداد، حاصل اعمال و رفتار والدین است که در بازی کودک نمود پیدا میکند و به راحتی قابل کشف و رمزگشایی است.
اما گاهی کار به جایی میرسد که هیچ علامتی به طور مستقیم قابل مشاهده نیست و کار برای والدین آنقدر سخت میشود که برای درک، شناسایی و هدایت اضطراب کودکان باید زمان و انرژی بسیار زیادی صرف کنند و گاه از مشاورین زبده کمک بگیرند.
در ضمن باید نکتهای را هم یادآور شوم که بچهها مسائلی مثل ترس از مرگ، رها شدن، بیماری و صدمه دیدن را در بازیهای خود و نشانههای آشفتگی را در پرخوری، کابوسهای شبانه، سردردها و دلدردهای پیوسته و گاه با شب ادراری، کاملاً بازتاب میدهند.
بهترین و نزدیکترین راه برای درک و شناسایی احساسات و بیتابی کودکان، نگاه کردن به مسأله از دید اوست. این گونه خواهید فهمید که مثلاً دلیل گریهی بیامان او برای مرگ جوجهاش چه بوده!! خواهید فهمید که او تا آن لحظه درک و تجربهای از مرگ نداشته و این شما بودهاید که چنین چیزی را بارها تجربه کرده و با آن کنار آمدهاید نه او.
اصل دوم: مد نظر داشتن هیجانات به عنوان یک فرصت مغتنم برای نزدیکی و صمیمیت بیشتر با کودک و هدایت و آموزش او.
اگر اضطراب و بی قراری کودکان بیش از حد باشد، نباید آن را به عنوان معضلی به مشکلات روزمرهتان اضافه کنید. این احساس اضطراب کودکان، نشانهی بیلیاقتی شما در تربیت و هدایت فرزندتان نیست. بسیاری را میشناسم که از این لحظات برای نزدیکی به فرزندشان بهره میبرند و از آن به بهترین نحو ممکن برای آموزش استفاده میکنند.
پدر و مادری که احساسات و اضطراب کودکان خود را قبول کنند، به او در بهدست آوردن مهارتهای لازم برای “خودگردانی” (آرام کردن خود) کمک خواهند کرد.
گاهی والدین در اثر برداشتها و تحلیلهای غلط، احساسات و اضطراب کودکان خود را نادیده میگیرند تا این مسأله به مرور زمان و خود به خود حل شود، در حالی که سخت در اشتباهند. آتش اینگونه احساسات زمانی خاموش خواهد شد که از طرف والدین پذیرفته شوند، در مورد آن صحبت کنند و اسمی برای این حس انتخاب نمایند.
اصل سوم: ارزشمند شمردن احساسات و اضطراب کودکان و گوش کردن به صحبتهای او همراه با همدلی.
برای نتیجهگیری بهتر در مهارت حس همدلی باید دو اصل پیش، مخصوصاً استفاده از فرصتهای مناسب را رعایت کرده باشید. یعنی شما باید با بهرهگیری از آن لحظات به فرزندتان نزدیکتر شوید تا بتوانید با او همدلانه صحبت کنید.
در اینجا باید نکتهای باریکتر از مو را برایتان بیان کنم و آن اینکه، گوش دادن همدلانه با شنیدن برابر نیست. کسی که میشنود میتواند راحت از کنار حرفها بگذرد چه با توجه، چه بیتوجه.
اما کسی که همدلانه به صحبتهای فرزندش گوش میکند، با چشمانش دنبال نشانهای از احساسات و اضطراب کودکان میگردد. تمام حالات روحی و احساساتش را قبول و از عمق جان درک میکند و به حرفهای کودک از دیدگاه خود او نگاه انداخته و مسائل را تحلیل مینماید.
به روشنی قابل درک است که لرزش پاها(ریتم گرفتن با پا)، دندان قروچه در هنگام خواب، به هم فشرده آروارهها در طول روز، چین و چروک روی پیشانی و .. همه از نشانههای اضطراب کودکان هستند.
اگر میخواهید اضطراب کودکان را به طور کامل درک کنید، باید از زبان حرکتهای بدن، چهره، معلومات و واکنشهای او آگاه باشید. باید دقت کنید، همانطور که شما از حرکات اندام و چهرهی کودک درکی خاص دارید، کودک هم زبان حرکتی شما را درک خواهد کرد.
پس اگر قصد آرام کردن و آموزش او را دارید، عضلات صورت خود را از حالت انقباضی خارج کرده و در آرامش کامل با او صحبت کنید تا او این آرامش را از شما دریافت کند. با این روش میتوانید راه نفوذ و تأثیر در او را گسترش دهید و زمینه را برای یک گفتگوی گرم و صمیمی باز کنید.
زمانی که کودک برای شما صحبت کرد، تمام صحبتهایش را یک بار دیگر و شمرده برای او تکرار کنید. کودک اینگونه درک خواهد کرد که پدر و مادرم برای حرفهای من ارزش قائل هستند.
همچنین در انتخاب جملاتتان وسواس کامل به خرج دهید. انتخاب درست، گاهی مسیر زندگی را تغییر میدهد.
وقتی کودکتان در گیرودار ابراز احساسات و بی قراری است و شما با او صحبت میکنید، هرگز با سؤالهای پیدرپی افکار او را به هم نپیچید. برداشتهای خود را از نوع رفتارش بازگو کنید. با این روش کمکم به حقیقت ماجرا دست خواهید یافت.
علاوه بر این، از پرسیدن سؤآلهایی که جوابشان را میدانید، جداً خودداری کنید. این سؤالات باعث میشود فرزندتان احساس کند به او بیاعتمادید و همین امر زمینهساز دروغگویی کودک میشود. توصیه میکنم اینگونه سؤالات را با صراحت بیان کنید.
اصل چهارم: کودکتان را کمک کنید تا برای اضطرابهایش نامگذاری کند.
از سادهترین روشهایی که میتوان در اضطراب کودکان سراغ گرفت، روش کمک به کودک در نامگذاری احساسات و اضطرابهایش است.
استفاده از کلمهی حسادت و کلماتی مانند آن باعث میشود تا کودک احساس مبهم و غیر ملموس خود را به چیزی تعریف شده و قابل لمس تبدیل کند که معمولاً در شرایطی خاص به وجود میآید و برای همه هم اتفاق میافتد.
با کمی تأمل میتوان پی برد که نامگذاری احساسات، ارتباط تنگاتنگی با همدلی دارد.
تحقیقات ثابت کرده، نامگذاری احساسات و اضطراب کودکان به آرامش و رهایی آنها از عصبیتها، ناراحتیها و بیتابی کودکان کمک قابل ملاحظهای مینماید.
نکته:
کودکان هر اندازه که دقیقتر بتوانند احساساتشان را در چهارچوب کلمات بیان کنند، در فرآیند تربیت کودکان، گامهای بزرگتر و قدرتمندتری میتونند بردارند.
اصل پنجم: تعیین حد و مرز برای کودک و کمک به حل اضطراب کودکان
پس از اینکه حرفهای فرزندتان را گوش کردید و در نامگذاری احساساتش به او کمک نمودید، خود به خود وارد مرحلهی حل اضطراب کودکان خود خواهید شد که شامل پنج اصل مجزاست:
- الف. قرار دادن حد و مرزی برای کودکان خود.
- ب. تعیین کردن هدف.
- ج. چاره جویی( راهحلهای موجود را یافتن)
- د. بررسی و ارزیابی راهحلهای موجود بر اساس معیارها و قوانین خانواده.
- ه. کمک به کودک در انتخاب یکی از این راهحلها.
الف: تعیین حد و مرز
کودکان معمولاً بهخاطر تجزیه و تحلیل ضعیف و کمکاری والدین، رفتارهای نامناسبی از خود بروز میدهند که بهترین روش برای اصلاح آن رفتارها، تعیین حد و مرز برای کودک است.
دکتر گینوت میگوید: «این محدودیتها باعث میشود تا کودکان بفهمند مشکل اصلی احساسات آنها نیست، بلکه رفتاری است که باعث این محدودیتها شده.»
او در ادامه میافزاید: «تمام آرزوها و احساسات پذیرفتنی هستند، اما همهی رفتارهای کودک قابل پذیرش نیستند؛ پس وظیفهی پدر و مادر اصلاح رفتارها با اعمال محدودیتهای خاص در رفتارهای کودک است نه اصلاح آمال و احساسات او.»
دکتر گینوت معتقد است که آسانگرفتن به کودک، باعث بهبود رفتار او خواهد شد. مثلاً میگوید: «به روشنی مشخص است که یک پیراهن در بدن یک کودک 5 ساله، کمتر تمیز میماند تا در بدن یک پسر بچهی نوجوان. چون بازیگوشی و جنب و جوش کودک 5 ساله بسیار بیشتر از یک نوجوان است.
اگر پدر و مادر با این دید، اجازه دهند تا کودک رفتارهای مقتضی سنش را انجام دهد، و مانع او نشوند، اعتماد به نفس کودک زیادتر خواهد شد. و ظرفیت فکریاش بالاتر خواهد رفت. اما این دقت را هم باید کرد که آسانگیری زیاد باعث بروز رفتارهای مخرب در کودک میشود.»
پس از اعلام قوانین خاص و قرار دادن چهارچوبی برای رفتار کودک، باید برنامهای برای کودک تدوین کرد که او عواقب ناشی از تخطی قوانین را درک کند.
مثلاً او باید بداند که اگر کار پسندیدهای را انجام دهد، با تشویق، جایزه و توجهی بیشتر روبهرو خواهد شد؛ یا اگر رفتار ناپسندی از او سر بزند، با محرومیت از برخی امتیازات و پاداشها سروکار خواهد داشت. اگر این روند عادلانه انجام شود، بهترین نتیجهی ممکن رقم خواهد خورد.
ب: تعیین هدف
مرحلهی تعیین هدف بعد از قرار دادن چهارچوب و قوانین رفتاری، قرار گرفته که شما خود به خود وارد آن میشوید تا به کمک آن مشکلات کودکتان را حل کنید.
اگر گاهی احساس میکنید که در روند تعیین هدفها، به مشکل برخوردهاید، شاید احساسات و اضطراب کودکان را کاملاً درک نکردهاید یا در انتخاب هدف عجله کردهاید. اگر در چنین شرایطی قرار گرفتید، مبادا دلسرد شده و روند پرورش را متوقف کنید. یک گام به عقب بردارید و با همدلی بیشتر، به شناخت از احساسات و اضطراب کودکان عمق بیشتری ببخشید و دوباره تعیین هدف نمایید تا بتوانید مشکلات را یکی یکی حل کنید.
روانشناسان علوم تربیتی، پیشنهادی به شما والدین گرامی دارند و آن مشورت با یک متخصص علوم تربیتی است. درست است که اکثر اوقات، نظر کودک این است که اسباببازیهای شکستهاش تعمیر شود؛ اما گاهی مسأله نیاز به شرح پیدا میکند و از یکی دو کلمه فراتر میرود، آنجاست که میتوانید از این روش بهره ببرید. به عنوان نمونه، زمانی که کودک قرار است با مشکلی جبران ناپذیر ـ مثل مردن جوجه پنبهای زیبایش ـ کنار بیاید.
ج: چاره جویی
همانگونه که با کودکتان همدلانه صحبت میکنید تا احساسات و اضطراب کودکان خود را دریابید، به همان ترتیب با او حرف بزنید و دربارهی حل مشکلاتش از او نظرخواهی کنید و یاری بخواهید.
به هیچ عنوان مسئولیت حل مشکلات کودک را بر عهده نگیرید. بار این مهم باید روی دوش خود کودک قرار بگیرد، البته شما باید در تمام مراحل مانند یک پشت و پناه قرص و محکم در کنار او باشید تا احساس شکست یا خستگی نکند. این همفکریها هم بستگی به سن کودک دارد، کودکان زیر ده سال قدرت چندانی در تجزیه و تحلیل ندارند، پس منطقی است اگر نتوانند بیش از یک راهحل ارائه دهند.
این کودکان پس از ارائهی همان یک راهحل، به شدت در پی امتحان آن برمیآیند؛ اگر احساس میکنید که آن راهحل، مشکلی برای فرزندتان بهوجود نمیآورد، به او اجازه دهید تا آن روش را بیازماید. اگر پیروز شد که با تشویق او را به یافتن راهحلهای دیگر برای مشکلات دیگر ترغیب کنید؛ اگر شکست خورد، پس از شکست او را در آغوش گرفته، مشکلات عملکردش را برایش شرح دهید و دعوتش کنید تا راهحل دیگری را بجوید.
د: ارزیابی و بررسی ایدهها
حالا نوبت آن شده تا راهحلهای درست و مفید را از راهحلهای اشتباه جدا کرد. فرزندتان را تشویق کنید که برای ادامه این مسیر، به سؤالات مطرح شدهی زیر پاسخ دهد. فقط در یاد داشته باشید این سؤالات باید برای هر راهکار پیشنهادی تکرار شود.
- آیا این راهحل عادلانه است؟
- آیا این راهکار جواب خواهد داد؟
- آیا این پیشنهاد، مشکل یا خطری را در بر ندارد؟
- فکر میکند که در حال انجام این پیشنهاد، چه احساسی خواهد داشت؟
- فکر میکند که دیگران در حال انجام این پیشنهاد، چه احساسی خواهند داشت؟
این پرسشها باعث آن میشود که فرزندتان در کنار شما به اهمیت وجود قوانین رفتاری (حد و مرز) آگاه شود.
ه: کمک به کودک در انتخاب راهحل
بعد از تفکیک و بررسی راهکارهای مناسب و نامناسب نوبت آن میرسد به کودک کمک کنید تا یک ایده را برای حل مشکلاتش انتخاب کند و آن را به اجرا درآورد.
نکته: نحوهی روبهرو شدنتان با مشکلات را در سنین کودکی و نوجوانی، برای فرزندتان بیان کنید تا او در اجرای این راهکارها، احساس بهتری داشته باشد.
زمانی که کودکان راهکاری را انتخاب میکنند، اما در آخر نتیجهای عایدشان نمیشود، کمکشان کنید تا علت شکست خود را دریابند؛ بعد کار را دوباره از سر بگیرید. این روند به او کمک میکند تا بیاموزد، شکست پایان همه چیز نیست و میشود از هر شکست چیزی برای پیروزیهای بعدی آموخت.