روش های تربیت کودکان (به همراه آزمون مهارت های والدین)
- در ذهن خود، نقشهای از زندگی روزانهی فرزندتان را به تصویر بکشید.
- از حمایت کسانی که در ذهن کودکتان به عنوان دشمن ثبت شدهاند، خودداری کنید.
- تجربههای کودک را با تجربههای مشابه خودتان، قیاس کنید.
- راهحلهای خود را برای برطرف کردن مشکلات، به کودکانتان تحمیل نکنید.
- به کودک حق انتخاب بدهید، آرزوهایش را محترم بشمارید تا توانمندیهایش را بیشتر کنید.
- در تخیلات و تصورات فرزندتان، شراکت کنید.
- با فرزندتان کتاب بخوانید
- هرگز از یاد نبرید که شما در مقام پدر یا مادر، صاحب قدرت هستید
- فرآیند رشد و تغییرات انسانی در ذات مثبت هستند، به آنها شک نکنید
- چه زمانهایی نباید از قوانین تربیت کودک استفاده کرد؟
- وقتی که زمان کمی در اختیار داریم.
- زمانی که افراد دیگر حضور داشته باشند.
- زمانی که خسته و ناراحتید و میدانید که بازده تربیت کودک کم خواهد بود
- زمانی که لازم میشود با بدقلقی و بداخلاقی کودک بهطور قاطع برخورد کنید.
- زمانی که کودک برای تحت تإثیر قرار دادنتان، وانمود کند که احساس خاصی دارد.
- مهارتهایتان را در زمینهی تربیت بیازمایید
روش های تربیت کودکان (به همراه آزمون مهارت های والدین)
روش های متفاوتی برای پرورش و تربیت کودک وجود دارد که والدین می توانند با آگاهی از آن ها کودکان خود را تربیت کنند.
پرورش و تربیت کودک بوسیلهی شیوهای به نام ” اسکلتبندی” و تعریف و تمجید در این روش که بیشتر توسط والدین تربیت کودک صورت میپذیرد، نکات مؤثری بهکار میرود که به چند نمونه از آنها اشاره میکنم:
- متانت و وقار کامل در ایجاد رابطه با فرزندان.
- حفظ آرامش خود و آرام نگه داشتن کودک.
- شمرده، آرام و فصیح صحبت کردن.
- در هر زمینهای، قبل از سپردن کار به کودک، اطلاعات کافی را در اختیار او قرار میدهند.
- منتظر میمانند تا کودک در روند انجام کار به حرکت درستی دست بزند تا او را برای آن حرکت خاص بیمهابا تشویق کنند.
- بعد از هر حرکت درست و تشویق درخور آن کار، راهنماییهای بیشتری در جهت بهتر شدن روند کاری به کودک ارائه میدهند.
- از هر موفقیتی که کودک به دست میآورد، برای بالا بردن اعتماد به نفس او استفاده کرده و به او کمک میکنند تا با استفاده از این پیروزی، زمینهای برای پیروزیهای دیگر بوجود آورد.
- در حین انجام کار، هرگز کودک را مورد انتقاد قرار نمیدهند؛ حتی اگر یک اشتباه را چندین بار تکرار کنند.
- در روند انجام کار اصلاً دخالت نمیکنند.
گاهی میتوانیم برخی از این نکات تربیت کودک را در بعضی برنامههای تلوزیونی مشاهده کنیم. برای نمونه مقایسهای بین دو برنامهی پرطرفدار کلاه قرمزی و عمو پورنگ انجام میدهیم.
اگر به نحوهی حرف زدن آقای مجری در برنامهی کلاه قرمزی دقت کنید، میبینید که این مجری توانا در بیان جملات و انتقال پیامهایش، درست از روش اسکلتبندی استفاده میکند.
اما در مقابل مجری توانای دیگری (عمو پورنگ) هست که درست در نقطهی مقابل روش اسکلت بندی قرار گرفته، جملات را سریع و پشت هم میگوید و گاه کلمات را چندین بار تکرار میکند.
درست است که اینگونه سریع صحبت کردن توجه کودکان را به خود جلب مینماید، اما اگر قصد آموزش مفاهیم احساسی، تربیت کودک در میان باشد، بچهها چیز زیادی از صحبتهای عمو پورنگ نخواهند فهمید؛ در عوض تمام پیامهای آقای مجری را دریافت خواهند کرد:
«تنها به این دلیل که او متانت دارد، آرام است، مدام حرکتهای خوب عروسکها را تشویق و آنها را برای بهتر بودن راهنمایی کرده، شمرده و فصیح صحبت میکند.»
در ذهن خود، نقشهای از زندگی روزانهی فرزندتان را به تصویر بکشید.
این امکان هست که فرزند شما در بیان احساساتش، به اندازهی کافی مسلط نشده نباشد، یا بهخاطر هجمهی هیجانیای که به او وارد شده، اطلاعاتی دربارهی احساساتش به شما ارائه ندهد.
شما باید در تربیت کودک، خود را با آگاهی از مکانها، افراد مختلف و اتفاقهایی که با زندگی فرزندتان به نوعی در ارتباطند، آماده نگاه دارید تا در چنین شرایطی بتوانید از احساسات فرزندتان مطلع باشید.
این گونه، هم میتوانید برای نامگذاری احساسات کودکتان بهتر عمل کنید و هم به او نشان دهید که برای او اهمیت زیادی قائل هستید.
از حمایت کسانی که در ذهن کودکتان به عنوان دشمن ثبت شدهاند، خودداری کنید.
یکی از بهترین لحظات، برای پرورش و تربیت کودک، زمانی است که از بدرفتاری شخصی به شما پناه میبرد. فقط به یاد داشته باشید، این اتفاق زمانی خواهد افتاد که شما از شخص سوم (کسی که در ذهن کودک به عنوان دشمن ثبت شده) طرفداری یا حمایت نکرده باشید.
این کار زمانی دشوار میشود که دشمن کودک شما، برادر، خواهر، معلم یا … باشند.
باید با زیرکی و حوصلهی تمام کودک را آرام کرد، مشکلش را حل نمود، آموزشهای لازم را به او داد و بعد از آن، قضاوت غلطش را به او گوشزد کنید تا آن شخص از لیست سیاه ذهن کودک خارج شود.
اما سؤالی در اینجا مطرح میشود. اگر دشمن شما بودید چه؟ متخصصین علوم تربیتی، همدلی را یکی از راهحلهای این مشکل معرفی کردهاند. اما باید شرایطی را در آن لحاظ کرد:
- الف. از موضع خود عقب نشینی نکنید.
- ب. حالت تدافعی نگیرید.
مثلاٌ اگر به کودکتان گفتهاید بهخاطر بددهنیای که به یکی از دوستانش کرده، از مصاحبت با کل دوستانش به مدت دو روز محروم است، و او به شدت از دست شما بهخاطر این تصمیم عصبانی است.
میتوانید به او بگویید: «میدونم چقدر ناراحت کنندس که دوستاتت رو نبینی؛ من هم جای تو بودم همین احساس رو داشتم.»
صداقت شما در اینگونه مسائل باعث میشود که کودک یاد بگیرد، احساساتش را تمام و کمال و بدون کوچکترین سانسور بیان کند. این برای والدین در تربیت کودک، دستاوردی بزرگ به حساب میآید.
تجربههای کودک را با تجربههای مشابه خودتان، قیاس کنید.
این روش تربیت کودک بیشتر در زمانهایی مورد استفاده قرار میگیرد که حس همدلی کردن با کودک، غیر ممکن بهنظر میرسد.
به عنوان نمونه: زمانی را در نظر بگیرید که کودک از چیزی ناراحت است و این ناراحتی از دید پدر و مادر بیدلیل و بیاهمیت جلوه میکند. در این حالت همدلی برای والدین بسیار سخت خواهد شد.
پس در اینجا متخصصان علوم تربیت کودک پیشنهادی را ارائه میدهند که باعث بهتر شدن اوضاع و حرکت به سوی همدلی با فرزند میشود.
«موقعیتی که کودک در آن قرار دارد را با موقعیتی مشابه در دنیای خودتان مقایسه کنید.»
راهحلهای خود را برای برطرف کردن مشکلات، به کودکانتان تحمیل نکنید.
«یک راه میانبر برای تربیت کودک، گفتن راه غلبه بر مشکل به کودک است.»
عملی کردن این ایده در تربیت کودک وحشتناکترین کار ممکنی است که پدر و مادر میتوانند در حق کودک انجام دهند. برای درک بهتر این مطلب به این مثال دقت کنید.
مهسا از محل کار با ناراحتی و عصبانیت به خانه برمیگردد. دلیل این عصبانیت، درگیری او با یکی از همکارانش در محل کار است.
بابک، همسر مهسا، این مسأله را تجزیه و تحلیل کرده و راهکاری را برای برطرف کردن این مشکل به او ارائه میدهد. مهسا هم با این جمله از خجالت بابک در میآید. «برو بابا، تو هم که فقط بگو اینطوری کن، اونطوری کن. تو اصلاً نمیفهمی من چی میگم.»
مهسا در این احساس است که بابک هرگز، خشم و ناراحتی او را درک نمیکند.
گاهی زنانی مثل مهسا با اینگونه رفتار همسرشان احساس ضعف و ناتوانی در حل مشکلات میکنند و مدام خودخوری مینمایند که چرا فقط او( همسرش) باید بتواند راهحلهای مشکلات را بیابد.
حالا در نظر بگیرید اگر بابک در آن لحظه، رفتارهای مشخص یک همسر ایدهآل را به نمایش میگذاشت و به حرفهای مهسا با جان و دل گوش میکرد، آیا حال مهسا همانطور دگرگون باقی میماند؟
قطعاً نه؛ مطمئن باشید مهسا یا هر زن دیگری اگر در چنین موقعیتی قرار بگیرد، زمانی که همدلی همسرش را مشاهده کند، خود دربارهی این مشکل، راهحلی را از او طلب مینماید.
شک نکنید که این مثال در رابطه با تربیت کودک، بین والدین و فرزندان نیز در جریان است. ارائهی راهکار به کودک، اگر در پی یک همدلی جانانه نباشد، وقت تلف کردنی بیش نیست.
به کودک حق انتخاب بدهید، آرزوهایش را محترم بشمارید تا توانمندیهایش را بیشتر کنید.
اکثر کودکان خردسال، هیچگونه کنترلی بر نحوهی زندگی خود ندارند. از خورد و خوراک، پوشیدن لباس و گذراندن وقت گرفته تا یک خواب راحت. تمام این تصمیمات توسط پدر یا مادر گرفته میشود.
اینگونه رفتار(نادیده گرفتن خواستههای کودک)، باعث شدت گرفتن حس عجز و ناتوانی در کودک شده و در نتیجه، بیشتر این کودکان در زمان بلوغ و حتی سنین بالاتر، نمیتوانند بیان کنند که چه چیزی را دوست دارند یا چه چیزی را نمیخواهند.
گاهی بعضی از آنها نحوهی انتخاب را هرگز یاد نمیگیرند.
در تخیلات و تصورات فرزندتان، شراکت کنید.
این روش تربیت کودک، یکی از بهترین راههای پیشنهاد شده توسط متخصصین علوم تربیتی است که برای همدلی راحتتر و آشنایی بیشتر با کودکان ارائه شده است.
ارزش این شیوهی تربیت کودک زمانی نمایان میشود که خواستههای کودکتان بسیار بیشتر از حد توانایی شماست.
با کودکتان صادق و روراست باشید
تا به حال دقت کردهاید، زمانی که میخواهید به فرزندتان دروغی بگویید، صاف در چشمان شما نگاه میکند و هیچ نمیگوید؟
گاهی به نظر میرسد که کودکان حس ششم دارند و از درون ما آگاهند! پس در روند تربیت کودک باید به چند نکتهی مهم دقت کنید.
- در بیان مسائل صداقت به خرج دهید، حتی اگر به نفع شما نباشد. این رفتار صمیمت و اعتماد کودک را نسبت به شما افزایش میدهد.
- از فریب دادن کودکتان خودداری کنید.
- مسائلی را به کودکتان آموزش دهید که به آنها اعتقاد کامل دارید.
- این مسائل را با تمام وجود (احساس) به او آموزش و انتقال دهید. اگر کودک احساس کند که شما از روی درک کامل احساساتش و از روی خیرخواهی او این کار را انجام میدهید، با شما همراه خواهد شد.
- قبل از اینکه به کودکتان بگویید درکش میکنید، حقیقتاً درکش کنید.
- با مِن مِن کردن صحبتتان را پیش نبرید.
- با جملات طوطیوار و خالی از احساس کودکتان را آموزش ندهید.
- اگر دیدید که در شرایط خاص، همدلی شما و او دچار اختلال شده، با سؤالات ناب و مؤثر او را تحریک به حرف زدن کنید.
- همیشه با او کتاب بخوانید.
با فرزندتان کتاب بخوانید
یکی از روشهای مهم در تربیت کودک خواندن کتاب برای کودک با صدای بلند، برخلاف عقیدهی برخی از والدین که برای آن محدودیتی( مثلا تا 5 سالگی) قائلند، در آموزش، ایجاد ارتباط و گسترش دایرهی واژگان کودک بسیار مفید است.
این روند باید تا سنین نوجوانی ـ که فرزند عاقلانه و با اختیار کامل میتواند روند کتاب خوانی را خودش هدایت کند ـ ادامه یابد.
این ادامه یابدها به معنای قطع کردن کامل کتابخوانی همراه با کودک نیست، معنی آن تغییر روش در مسیر خواندن کتاب است. به روند تکاملی زیر دقت کنید.
1. کودکان 2 تا 3 سال انتخاب کتاب توسط والدین و خواندن آن برای کودک.
مزایا: افزایش دایرهی واژگان کودک، کمک به قوهی تخیل او و …
2.کودکان 3 تا 5 سال انتخاب کتاب توسط والدین و خواندن آن برای کودک.
مزایا: کمک به قوهی تخیل کودک، آشنایی با احساسات و هیجانات کوناگون، افزایش دایرهی واژگان و …
3.کودکان 5 تا 7 سال انتخاب کتاب به پیشنهاد کودک، ارزیابی والدین و خرید کتاب و خواندن آن همراه کودک.
مزایا: آشنایی بیشتر با احساسات و هیجانات گوناگون، آموزش هنجارهای اجتماعی، افزایش دایره واژگان، کمک به قوهی تحیل و …
4.کودکان 7 تا 12 سال انتخاب کتاب به پیشنهاد کودک، ارزیابی والدین و خرید کتاب و خواندن آن توسط کودک، همراه والدین.
مزایا: شناخت و آگاهی بیشتر از احساسات و هیجانات گوناگون، شناخت و آگاهی بیشتر نسبت به هنجارهای اجتماعی، افزایش دایره واژگان، کمک به قوهی تخیل و …
5.نوجوانان 12 تا 18 سال انتخاب کتابها توسط فرزند و والدین هر کدام به سلیقهی خود، خرید توسط فرزند و والدین، (گاه برای تشویق، خرید همهی کتابها توسط والدین)، هر کسی کتاب خودش را میخواند.
مزایا: فرزند به آموزشهای جدید و حرفهایتر روی میآورد.
تصور میکنم حالا کاملاً متوجه شدهاید که باید در ابتدای نوجوانی همراهخوانی کتاب را رها کرده و برای نوجوان به یک نمونهی کامل تبدیل شوید تا او با دیدن کتاب خواندن شما، این مسیر را ادامه دهد..
هرگز از یاد نبرید که شما در مقام پدر یا مادر، صاحب قدرت هستید
در اینجا قدرت معنی خاصی پیدا میکند، چیزی شبیه جایگاهی که در آن، شما میتوانید تربیت کودکتان را با تعیین قانونهای خاص و حدو مرزهای مشخص، هدایت کنید.
این قوانین و حد و مرزها، دقیقاً همان چیزهایی است که ذات کودک در پی آن است. نوعی نیاز، نوعی محرک یا هر چیز و هر اسم دیگری.
قدرت پدر و مادر گاه شکل خشونت به خود میگیرد، گاه مسیر تمسخر، تحقیر یا تهدید را طی میکند؛ اما والدین در تربیت کودک تمام قدرتشان در پیوندهای عاطفی بین خود و فرزندشان به نمایش گذاشته میشود.
اگر تا اکنون مسیر تربیت کودکتان، مسیر تحقیر و تهدید بوده، قطعاً از این مسأله که میتوانید قدرتتان را به عنوان پدر یا مادر بر پایهی احساسات به ظهور برسانید، تعجب خواهید کرد!! بله میتوانید.
هیچ چیز غیر ممکن نیست، فقط کمی زحمت بیشتری لازم است. فقط باید شیوههای گذشته تربیت کودک را رها کرده و به روشهای اصول تربیت کودک مشغول شوید.
یعنی:
با تمام وجود سعی کنید تا رابطهای بر پایهی اعتماد به وجود آورید..
دو نکتهی مهمی را که در تربیت کودک از دکتر گینوت بارها گفتم، فراموش نکنید:
- تمام احساسات و هیجانات کودکان پذیرفتنی هستند. اما این بدان معنی نیست که باید تمام رفتارهای او را پذیرفت.
- رابطهی فرزند با پدر و مادر، رابطهای یکسان نیست. این والدین هستند که مشخص میکنند کدام رفتار کودک پذیرفتنی هستند.
فرآیند رشد و تغییرات انسانی در ذات مثبت هستند، به آنها شک نکنید
برنامهریزی مغز کودکان به گونهای است که به طور ذاتی به دنبال امنیت، محبت، لبخند، دانستن، علم و … است.
زمانی که کودک علاقه دارد تا چیزی را کشف کند، از هر چیزی سر در بیاورد، قوی باشد، مورد ستایش قرار بگیرد، دوستش داشته باشند و …
یعنی نیروی پنهان اما قابل لمس طبیعت در او جاری است و این پیغام خوشی را برای شما والدین در بر دارد و آن اینکه در امر تربیت کودکتان تنها نخواهید بود و نیروی عظیم طبیعت همراه و پشتیبان شماست.
چه زمانهایی نباید از قوانین تربیت کودک استفاده کرد؟
بررسیهای بیشماری در رابطه با تأثیرات منفی احتمالی استفاده از قوانین پرورش کودک، توسط دانشمندان و متخصصین علوم تربیتی صورت گرفته و حاصل آن، پنج نکتهی اساسی است که در ادامه به آنها اشاره میکنم.
- وقتی که زمان کمی در اختیار دارید.
- زمانی که افراد دیگر حضور داشته باشند.
- زمانی که خسته و ناراحتید و میدانید که بازده پرورش هیجانیتان کم خواهد بود.
- زمانی که لازم میشود با بدقلقی و بداخلاقی کودک بهطور قاطع برخورد کنید.
- زمانی که کودک برای تحت تإثیر قرار دادنتان، وانمود کند که احساس خاصی دارد.
وقتی که زمان کمی در اختیار داریم.
زمانی را در نظر بگیرید که با عجله در حال رساندن کودک به مهد یا در حال آماده کردن بساط مهمانی هستید و کودکتان هم در این لحظات پرفشار، احساساتش را بروز میدهد.
پس باید در نظر داشته باشیم که در روند تعلیم کودک باید با تمام وجود در مسیر پرورش قرار بگیریم، نه اینکه استرس مهمانی شب، سوختن غذا، تمیز کردن منزل و … هم در کنار این مسیر قرار گیرند.
نتیجه آنکه در زمانهایی که با کمبود وقت و لحظات سرشار از استرس دست و پنجه نرم میکنید، هرگز به سراغ پرورش هیجانات کودکتان نروید.
چقدر خوب بود اگر میشد با ذهنی بیدغدغه مینشستیم و با کودکانمان دربارهی احساساتشان حرف میزدیم.
اما جبر زمانه باعث شده تا والدین با کمبود وقت مواجه باشند؛ تنها راهحلی که میتوان پیشنهاد کرد، این است که یکی و دو ساعت از روز را هر طور که شده به کودکتان اختصاص دهید.
زمانی که افراد دیگر حضور داشته باشند.
باید این را قبول کنیم که در شلوغی و هیاهو نمیتوان پرورش هیجان را به اجرا گذاشت. پرورش هوش هیجانی نیاز به تمرکز، ایجاد صمیمیت و جلب اعتماد دارد که در آن اوضاع نمیتوان به چنین مهمی دست یافت.
باید این را به خاطر داشته باشید که گاهی فرزند از اینکه نزد دیگران راهنمایی شود احساس شرمندگی خواهد کرد.
این فشار روانی به ویژه در خانوادههایی که در آن بین خواهرها و برادرها رقابت وجود دارد، به صورت کاملاً روشن دیده خواهد شد.
توجه: اگر زمانی تذکر یا آموزش کودک در رابطه با پرورش کودکتان داشتید و در آن لحظه وجود دیگران بیان آن را امکانپذیر نمیکرد، حتماً به کودکتان بدون وارد آوردن کوچکترین فشاری بگویید که بعداً در این رابطه با هم صحبت خواهیم کرد.
زمانی که خسته و ناراحتید و میدانید که بازده تربیت کودک کم خواهد بود
پرورش کودک نیازمند خلاقیت بسیار است؛ خلاقیت هم نیاز به اندیشه و تفکر عمیق دارد، پس با کمی درنگ روی این مسأله میتوانید دریابید که خستگی یا ناراحتیهای گوناگون، مانع اندیشیدن و ارتباط درست با پرورش کودک خواهد شد.
پس اولویت در اینگونه مواقع، دست کشیدن از تربیت کودک و مشغول شدن به خودگردانی (خود آرامی) است تا نشاط و انرژی مورد نیاز این کار را به دست آورید.
بعضی از راههایی را که میتوان با آنها به آرامش روح، ذهن، جسم و تعلیم کودک کمک کرد در زیر پیشنهاد میکنم.
- یک خواب کوتاه
- دوش آب گرم
- پیادهروی
- رفتن به سینما
- انجام دادن کارهای مورد علاقه
- و …
توجه: اگر با امتحان این روشها و روشهای دیگر، راه به جایی نبردید و خستگی و نگرانی همچنان مانع اندیشیدن درست و ارتباط مؤثر شما با تعلیم کودک شد، باید شیوهی زندگیتان را تغییر دهید.
برای این کار پیشنهاد دیگری هم دارم و آن مشاوره گرفتن از یک متخصص آگاه و کاردان است.
زمانی که لازم میشود با بدقلقی و بداخلاقی کودک بهطور قاطع برخورد کنید.
شما مدیر و قانونگذار خانه هستید. پس اگر کسی از این قوانین سرپیچی کند، قطعاً باید این کاهلی را به او گوشزد کنید.
حال سؤالی در اینجا پیش میآید که اگر این فرد خاطی کودکمان بود چه؟ ما که در حال پرورش کودکمان هستیم، نمیتوانیم احساساتش را نادیده بگیریم، پس چه کنیم؟
پاسخی که میتوان برای این سؤال در نظر گرفت چنین است:
همانطور که پیشتر از این نیز گفتم، باید تمام احساسات کودک را درک و با او همدلی کرد، اما نکته در اینجاست که همدلی با هیجانات و احساسات کودک، نباید باعث بروز بعضی رفتارهای هنجار شکن در او شود.
پس اگر با چنین احساساتی روبهرو شدید، باید هیجانات مخرب و احساسات وابسته به آن را کاملاً نادیده بگیرید؛ همدلی در این مورد را کنار بگذارید و پرورش کودک را کمی به تأخیر بیندازید.
زمانی که کودک برای تحت تإثیر قرار دادنتان، وانمود کند که احساس خاصی دارد.
گاهی اتفاق میافتد که کودکان برای جلب نظر والدین، دست به رفتارهایی میزنند که کاملاً ساختگی هستند و ساختاری هدفمند دارند برای رسیدن به مقصد خاصی طراحی شدهاند
در اینگونه موارد در تربیت کودک به والدین توصیه میشود با در نظر گرفتن احساسات فرزند، از عمق همدلی با این حالات کودک بکاهند و پرورش کودک را به زمان دیگری مؤکول کنند.
البته نباید از یاد ببرید که هدف وانمودی نشانهی رفتارهای هدفمندانه و باج خواهانه نیست.
پس در فاصله گرفتن از تعلیم کودک کمال دقت را به کار ببرید تا موفقتر در زمینهی تربیت کودکتان گام بردارید.
مهارتهایتان را در زمینهی تربیت بیازمایید
در اینجا آزمونی همراه با تمرین تربیت کودک در اختیار شما قرار میگیرد که به ارزیابی توانایی شما از خود در این امر کمک بسیاری خواهد کرد.
در پی هر تمرین نمونهی یک واکنش نادرست، از طرف پدر و مادر کودک بیان شده؛ از شما میخواهم تا احساس کودک و هدف والدین را در آن زمان خاص حدس بزنید و عکسالعمل تازهای را به عنوان نمونه ارائه کنید که نشان دهندهی قابل قبول بودن احساسات کودک باشد.
نمونه: کودکی با پدر و مادر خود به شهر بازی میرود، پس از مدتی والدین متوجه میشوند که کودکشان گم شده؛ بسیار نگران به جستجوی او میپردازند.
پس از گذشت چند دقیقه، از بلندگوی اطلاعات شهربازی اسم کودکشان را میشنوند؛ دوان دوان به سمت دفتر اطلاعات رفته و میبینند که کودک آنجا ایستاده، به سمت او میروند و …
واکنش نادرست: بیعرضه! دو دقیقه نتونستی کنار ما وایسی؟ از دستت خیلی عصبانیم، دیگه شهربازی نمیارمت.
هدف والدین: به شدت درگیر استرس و فشار روحی هستند. میخواهند از کودکشان مراقبت نمایند و از تکرار چنین پیشآمدی جلوگیری کنند.
واکنش درست: کجا بودی قربونت برم؟ فکر کنم ترسیده بودی، نه؟ منم ترسیدم! بیا اینجا ببینم ـ کودک را در آغوش میگیرد ـ بگو ببینم چی شده بود؟
- کودکی از مدرسه به خانه بر میگردد، با عصبانیت میگوید: «من دیگه مدرسه نمیرم! خانم … جلوی بچهها سرم داد زد.»
واکنش نادرست: چیکار کردی که این کارو کرد
حدس بزنید
هدف والدین:
احساس کودک:
واکنش درست:
- شما در حال شستن کودک دلبندتان در حمام هستید که میگوید: «از داداش بدم میاد! کاش میمرد!!»
واکنش نادرست: اصلاً حرف خوبی نزدی! نباید از داداشت اینطوری بد بگی! تو داداشتو دوست داری و دیگه این کار رو تکرار نمیکنی! نه تو این خونه، نه جای دیگه!
حدس بزنید
هدف والدین:
احساس کودک:
واکنش درست:
- کودک سر سفرهی شام قاشقش را روی بشقاب میکوبد و میگوید: «اَه! من از این غذا بدم میاد! نمیخورم!»
واکنش نادرست: اینطوری حرف نزن، هرچی ما دوست داریم و میخوریم، توهم دوست داری و میخوری، باشه؟!
حدس بزنید
هدف والدین:
احساس کودک:
واکنش درست:
- کودکی با عصبانیت از بیرون آمده و میگوید: «من از بچهها بدم میاد، با من بازی نمیکنن!!»
واکنش نادرست: «اگه دست و پا چلفتی نبودی باهات بازی میکردند. بعدشم این چیز مهمی نیست که بابتش عصبانی بشی، برو یه جور باهاشون کنار بیا.»
حدس بزنید
هدف والدین:
احساس کودک:
واکنش درست:
- شب همه کنار هم نشسیتید که ناگهان کوچولوی دلبندتان میگوید: «ای کاش امشب پیش شما نبودم؛ کاش الان … بودم.». (جای خالی را جواب دهید.)
واکنش نادرست: چه حرف احمقانهای زدی! یعنی چی این حرف؟
حدس بزنید
هدف والدین:
احساس کودک:
واکنش درست:
- فرزندتان از شما میخواهد که دوستانش را به خانه دعوت کنید. بعد از آمدن دوستانش، او اجازه بازی با اسباببازیهایش را به آنها نمیدهد.
واکنش نادرست: پسر بد و خودخواهی شدی! باید اسباب بازیهاتو به دوستاتم بدی.
حدس بزنید
هدف والدین:
احساس کودک:
واکنش درست:
پاسخها
درست است که پاسخی خاص را نمیتوان برای این سؤالات در نظر گرفت، اما در ادامه، به هر یک از سؤالات با تکیه بر قوانین هوش هیجانی پاسخ داده شده.
توجه: سوالات مربوط به والدین، بر اساس ذهنیت والدین و سؤالات مزبوط به کودکان با تکیه بر همدلی و هدایت آنها پاسخ داده شده است.
هدف والدین: تمام خواستهی این والدین این است که فرزندشان در مدرسه موفق باشد و معلمهای مدرسه از او راضی باشند.
آنها شدیداً در این استرس به سر میبرند که کودکشان رفتارهای نامناسبی را از خود بروز دهد و این رفتارها نارضایتی معلمها را به همراه داشته باشد.
احساس کودک: خجالتزده و شرمگین میشود.
واکنش درست: «حتماً جلوی دوستات، خیلی خجالت کشیدی!»
هدف والدین: والدین تمام هم و غمشان این است که کودکانشان با هم سازگار و مناسب باشد.
احساس کودک: قطعاً عصبانی است.
واکنش درست: «میدونم که برادرت گاهی عصبانیت میکنه، بگو ببینم دیگه چی شده؟!»
هدف والدین: اینگونه پدر و مادرها به دلیل اینکه نمیخواهند به زحمت بیفتند تا غذای دیگری را درست کنند، از کودکشان میخواهند تا همهی غذاهایی که در خانه درست میشود را دوست داشته باشند.
احساس کودک: نفرت در کودک شکل میگیرد (نفرت از نوع غذا و رفتار والدین) و با شدت عمل پدر و مادر شدت میگیرد.
واکنش درست: «اِ !! تو این غذا رو دوست نداری؟! خوب چی میخوری برات بیارم؟»
هدف والدین: از نازک نارنجی بودن کودکشان ناراحتند و میخواهند که فرزندشان با کودکان دیگر راحت کنار بیاید.
احساس کودک: کودک بار غم و ناراحتی سنگینی را به دوش میکشد.
واکنش درست: «فکر کنم خیلی ناراحتت کردن، بیا جریانو کاملاً برام تعریف کن.»
هدف والدین: آنها میخواهند تا کودکشان قدردان اعضای خانواده باشند که سعی کردند زمانی را برای با هم بودن، اختصاص دهند.
احساس کودک: کودک بار غم و ناراحتی سنگینی را با خود خواهد داشت.
واکنش درست: «راست میگی؟! توهم دلت برای … تنگ شده؟ عین من.»
هدف والدین: آنها دوست دارند تا کودکشان سخاوتمندانه اسباببازیهایش را به دوستانش بدهد.
احساس کودک: از این مسأله به شدت ناراحت و عصبانی است.
واکنش درست: «میدونم که بعضی وقتا سخته اسباببازیتو بدی به بچههای دیگه، اما زمانی که مهمون داری با اسباببازیهایی بازی کن که بتونی راحتتر به دوستات بدی.